Wednesday, July 13, 2011

این کجا و آن کجا

روزنامه خبر ورزشی دیروز (سه شنبه 20 تیر) صفحه دومش تیتر زده

. کیروش در گفت و گو با سایت اتریشی :با ایران به ریشه های خود بازگشتم


یکم قضیه برام جالب اومد.اولش فک کردم این کیروش هم نیومده رگ خواب ما ایرانیا رو پیدا کرد اما وقتی اصل مصاحبه رو خوندم فهمیدم شیرینکاری آقای مترجم خبر ورزشی بوده که خواسته تیتر دوپهلو و ایرانی پسندی از آب در بیاره

Why have you decided to overtake the Iranian national team?

I worked for club teams a while now and I wanted to go back to my roots: Before working at Real or Manchester I have been national team manager for years. After I worked with the Portuguese team at World Cup 2010 in South Africa, there came this option to train a team that has a good possibility to play in the World Cup 2014 in Brazil. So I thought to myself that this would be a good chance to be part of another World Cup. And now I have this challenge.

Saturday, January 23, 2010

خىانت

اىنروزها ىک سوال بد جور ذهنم رو درگىر کرده.رىشه اىنهمه بىتفاوتى آذرباىجان نسبت به جنبش سبز رو در کجا باىد جستجو کرد؟بىتفاوتى اى که در تارىخ جنبشهاى آزادى خواهانه اىران بى سابقست.اگر آذرباىجان با جنبش همراه بود اوضاع کنونى جنبش چقدر فرق مىکرد؟آىا مسببان اىن بىتفاوتى خىانت بزرگى در تارىخ آزادى خواهى اىران انجام نداده اند؟

Saturday, January 9, 2010

اصل

اصل نه ییدی؟زیندگاننیغیوین اصلی نه ییدی؟بیر ایل،2 ایل،10 ایل سورا...اؤلنده!دؤنوپ دالیا باخسان اوتانمیاجاخسان؟
اوتانمیاجاخسانکی بو چیچیه ارزشی زیندگانیغیندا اصل ائلمیسن؟
ترجمه:اصل چی بود؟اصل زندیت چی بود؟یک سال،دو سال،10 سال بعد...وقت مرگت!شرمنده نمیشه برگردی عقب رو نگاه کنی؟شرمنده نمیشی این ارزش کوچیک رو،یک عمراصل زندگیت قرار داده بودی؟

Thursday, December 3, 2009

دئدي:قيزيمين باشماغي جيريخدي،آما چكمه سي وار.قيشلاري يارا اولوپ.گونده دئيير آللاه قار ياغسين بيه من چكمه لريمي گئيم


گفت:كفشاي دخترم پارن.اما چكمه داره.پاهاش زخمي شده.هر روز دعا ميكنه كه برف بباره تا اون چكمه هاشو بپوشه

Friday, July 24, 2009

Thursday, May 28, 2009

موسوی در اورمیه

برای من جالب ترین قسمت در سفر موسوی به آذربایجان، سخنرانیهای رهنورد بود.در مراسمی که در ورزشگاه برگزار شد نصف حرفهاش رو ترکی زد و بقیه رو فارسی.در دیدار با نخبگان مثل یک استاد دانشگاه واقعی حرف زد کاملآ حرفا ای و مسلط به موضوع!
تو دانشگاه ارومیه هم چند بار به خاطر سر و صداها،موسوی دستور ساکت شدن یا ادامه حرف زدن رو به رهنورد داد.صراحت رهنورد نیز در اشاره به آزادیها و رفع تبعیضها(بر خلاف شوهرش)جالب توجه بود.

Friday, May 1, 2009

جزئیات اعدام دلارا دارابی

امروز ۱۱ اردیبهشت سال ۱۳۸۸ روز دهشتناکی برایم بود ساعت ۹ صبح اس ام اس روی گوشی ام دیدم که نوشته شده بود " دلارا اعدام شد" تمام بدنم لرزید. نای حرکت نداشتم. دکمه سبز گوش را زدم. آسیه امینی پشت خط بود و گریان گفت دلارا را امروز صبح اعدام کردند. سوار ماشین شدم و به همسرم زنگ زدم. به او گفتم می خواهم به رشت برم. او نیز از فرط ناراحتی گفت که با من می آید. نمی دانم چطور به رشت رسیدم. مادر دلارا خود را به شدت می زد پدرش داستان تحویل دلارا به نیروی انتظامی را می گوید. همه گریه می کنند. همه به سر خود می زنند. همه دلارا را دوست داشتند. ولی او دیگر در کنارشان نبود. او امروز به آرامش رسیده بود. دیگر صدایی از او به گوش نمی رسد.

مادر دلارا گفت که دیروز با دلارا ملاقات کرده. دلارا به او گفته که مادر اگر من از زندان بیرون بیایم می خواهم تحصیلاتم را ادامه دهم. دوست دارم آزاد باشم و یک نفر از قضات هم به من قول داده که رضایت اولیاءدم را خواهد گرفت. دلارا گفته که مادر من بی گناهم.

مادر دلارا گریه کنان گفت: امروز ساعت ۷ صبح دلارا به وی زنگ زد. و گفت مادر من را می خواهند اعدام کنند. من طناب دار را می بینم. مادر من را نجات دهید. می خواهم پدرم صحبت کنم و به پدرش هم گفت که پدر من می خواهم شما را ببینم. تو رو خدا من را نجات دهید. بعد یک نفر گوشی را از دلارا می گیرد و می گوید. ما به راحتی فرزند شما را می کشیم و تو هیچ کاری نمی توانی انجام دهی.

پدر و مادر دلارا قران به دست به زندان می روند. التماس می کنند. فریاد می کشند و می گویند تو رو خدا اجازه دهد تا ما اولیاءدم را ببینیم. به پایشان بیوفتیم. ولی ....

دلارا دارابی را به پای چوبه دار می برند. او راضی نمی شود اعدام شود. هیچ کس پیش او نبود نه مادر نه پدری و نه وکیلی که به خواسته هایش توجه کند. طناب دار را به گردن نحیفش می اندازند. و نمی دانم کدام بی رحمی صندلی را از زیر پایش رها می کند. نمی دانم او کیست .

قاضی جاوید نیا حکم اعدام دلارا را صادر کرد. پس از مدتی دادستان رشت شد. از زمانی که او متصدی این پست گردید. یک نفر در این شهر سنگسار شد و امروز دلارا دارابی جانش از بدنش جدا شد.

روحش شاد

ولی چرا؟

چرا دلارا اینگونه اعدام شد. به یکی از دوستان گفتم که صدام را هم اینگونه اعدام نکردند. چرا؟

چرا داد مظلومیت دلارا به گوش هیچ بنی بشری نرسید.

عده ای می گویند دلارا مقصر است. عده ای می گویند پدرش مقصر است و عده ای می گویند وکلیش؟ من می گویم دستگاه قضایی.

چرا با وجودی که بسیاری از کشورهای دنیا اعدام اطفال زیر ۱۸ سال را منع کرده اند دستگاه قضایی بر اعدام اطفال پافشاری می کند؟

چرا بی اطلاع به پای چوبه دار می برد؟ اعدام رضا حجازی در اصفهان و بهنام زارع در شیراز نیز به همین نحو بود.

مجری حکم می دانست که اگز زمانی برای اجرای حکم تعیین کند. نمی تواند دلارا را اعدام نماید. چون میلیونها انسان از وی حمایت می کردند. و امروز همه ما می دانیم که بی گناهی پای چوبه دار رفت و ناعادلانه جانش گرفته شد.

دلارا اعدام نشد .... آرام گرفت

ازوبلاگ محمد مصطفایی وکیل دادگستری