"عناوین بیگانه(!) از سردر مغازهها در آذربایجان شرقی حذف میشود"
راست میگویی!سالهاست با خودم بیگانه ام من
"عناوین بیگانه(!) از سردر مغازهها در آذربایجان شرقی حذف میشود"
راست میگویی!سالهاست با خودم بیگانه ام من
یکی با ایجاد حس ناسیونالیستی و زبانپرستی وباستانگرایی بر لیاقت نداشته خود سرپوش میگذاشت و دیگری با عوام فریبی و تظاهر به ساده زیستی وبا زیر بغل پاره در یک استقبال دیپلماتیک رسمی!(استقبال احمدینژاد از اوو مورالس رئیس جمهور بویلوی)
پ ن:بعضی وبلاگها این عکس رو با عنوان مقایسه شاه و احمدی نژاد گذاشتن و فرصتی برای ستایش شاه دیدن با این سوراخ زیر بغل !ا
دایی خوب دایی بد!
علی دایی همزبونمه. علی دایی الگوی پشتکار برای منه.علی دایی دلیل صدها بار شادیهای هموطنامه.علی دایی آدم خیریه که بی صروصدا کارهای بزرگ خیرخواهانه ای رو انجام داده و دلایل بسیار دیگه که باعث شده طرفدارش باشم.اخبار مربوط به ایشون رو چند ساله که دنبال میکنم و البته با بسیاری از واکنشها و رفتارهای ایشون در مقاطع زمانی خاص مخالف بودم .دایی ویژگیهای خاصی داره که هر کدومش به تنهایی باعث شده در کنار دوستدارانش مخالفای زیادی هم داشته باشه که منتظر کوچکترین بهانه برای حمله بیرحمانه به او و بزرگنمایی ها هستند.
وبلاگ جمهور جز وبلاگاییه که بدون توجه به موفقیتها و عدم موفقیتهای دایی به هر حال از دایی بد مینویسه و یا در مواردی توهین هم میکنه!دیشب پس از بازی قابل قبول تیم ملی مخصوصآ در نیمه دوم و تساوی ارزشمند در خانه حریف و زیر جو شدید ورزشگاه نوشته که ((بازی نه چندان دلچسب ایران و عربستان یک یک مساوی شد تا همچنان علی دایی از زمین و زمان طلبکار باشد. اما اگر دایی دست از لج بازی بردارد تیم ایران می تواند خیلی بهتر از این باشد)).بازیکن اروپایی که بازی دلچسب ارایه میده به قول دایی در یک بازی 12 کیلومتر میدوه در حالی که بازیکن ایرانی 5-6کیلومتر! طلبکاری از زمین و زمان رو بعد بازی نه در مصاحبه ایشون دیدم و نه در روزنامه ها.
ویا به لابی توسط دایی اشاره کرده. در مورد اینکه دایی آیا واقعآ با لابی به پست مربیگری دست پیدا کرده یا نه واقعآ اطلاع دقیقی نداریم ولی اگر واقعآ اینجوری هم باشه فکر میکنین چند تا از مربیهایی که تاحالا تیم ملی داشته از روی کارشناسی و مدیریت و برنامه ریزی بوده؟یا اصلآ کی در این سیستم کارش از راه منطقی و اصولی و بدون لابی جلو رفته؟از کوچکترین و بی اهمیت ترین کارها تا بزرگترین و تعیین کننده ترینهاش.هر چند من خودم هم این نقد رو کاملآ قبول دارم و در صورتی که واقعآ لابی ای در کار بوده باشه کار کاملآ اشتباهی بوده!
یکی دیگه از کسایی که پس از اینکه دایی سرمربی تیم ملی شد در موردش نوشت نیک آهنگ کوثر بود.ایشون در قسمتهایی از نوشتشون گفتن:((دایی، لابد می خواهد باز به سراغ آیتالله بهجت برود و سر در بیاورد که کدام دعانویس تیمش را قفل کرده؟ لابد یک دعانویس استخدام میکند تا اثر آن یکی را رفع کن)).
هر چند واقعآ دعایی برای باطل کردن طلسم سایپا در کار نبوده و دایی به جای رفتن پیش جادوگری که ادعا میکرد سایپا رو طلسم کرده و پیشبینیهای دقیقی از بازیها میکرد پیش آیتالله بهجت یکی از عالمای دینی رفته و خواسته برای تیمش دعا کنه. بزرگترین مربیای مسیحی دنیا هم از یک کشیش بخوان برای تیمشون دعا کنن و هیچ کار جنجال بر انگیزی هم نکرده باشد.اما اگر واقعآ بپذیریم که حتی دایی برای باطل شدن طلسم از ایت الله بهجت خواسته دعایی برای تیمش بنویسه باز هم نمیشه اشکالی گرفت.مگر معتقدان به ادیان الهی هر کدام شیوه ای برای دعا کردن ندارند؟مگر کشیشهای مسیحی برای اتفاقهای مهم دعا نمینویسند و مگر مسیحیها دسته جمعی آن دعا را در کلیسا نمیخوانند؟و واگر دایی دعایی ازآیت الله بهجت خواسته دعایی برای تیمش بنویسه باز کار نا معقولی نکرده و با توجه به عقاید دینی که داره کاملآ منطقیه!وقتی در قرآن مستقیمآ به سحر و جادو اشاره میشه¹ و اگر دایی در مقابل این سحر و جادو به جای مراجعه به جادوگر به عالم دینی خودش مراجعه کرده درست ترین کار رو انجام داده!
پن ن:من خودم شخصآ نه به سحر و جادو اعتقاد دارم و نه حتی به تاثیر مستقیم دعا در امور زندگی.اگر من بخوام از دیدگاه خودم به موضوع نگاه کنم شاید سراپا نقد بشم ولی در چارچوب اعتقادات مشترک و با قضاوتی بی غرض هیچ اشکالی نمیشه به این کار دایی گرفت.
پ ن2:متاسفانه هم برنامه ریزی ورزش ما هم ورزشکارامون و هم مسئولای ورزش ما عجیب درگیر مسائل سیاسین و سیاستمدارها و حتی ناقدین هم ورزش رو روز به روز آلوده تر میکنن.
1-آیه 102 و103 بقره
هادی ساعی ویژگیهایی رو داره که اونرو به یکی از محبوبترینهای ورزش کشور و محبوبترین ورزشکاران من تبدیل کرده.مدالهای زیاد بین المللیش که هر کدومش دلیل شادی ملتی شده اند.نقش بزرگش در تشویق مردم در کمک به زلزله زدگان بم.نمایندگی یونیسف و... کارهایی که از دست یک قهرمان ورزشی برای مردمش ساخته است و ساعی خوب از عهده این مسئولیت برآمده بود.
اما با وجودیکه فاقد سواد سیاسی و تخصص لازم برای ورود به عرصه سیاسته اشتیاق ورود به این عرصه اونرو تحریک به نامزدی شورای شهر تهران کرد.و با استفاده از شهرت و محبوبیت خود به عنوان قهرمان محبوب ورزشی صاحب یکی از صندلیهای شورای شهر تهران شد مانند چند ورزشکار دیگه ای که از چهره های غیر سیاسی و محبوب خودشون استفاده سیاسی کردن.
1-رسول خادم که عضو شورای شهر تهران که تا یک قدمی شهردار شدن پیش رفت.
2-امیر رضا خادم قهرمان محبوبی که با وجود عملکرد ضعیف در دوران ریاست فدراسیون کشتی وارد مجلس شد.
3-علیرضا دبیر کشتی گیری که اونهم سر از شورای شهر تهران در آورده و نقش مهمی رو در موفقیت قالیباف در انتخابات شهرداری تهران داشت.
4-علی کریمی
5-مهدی مهدوی کیا و...
همشون جزو محبوبان ورزش ایران هستن که زمانی این محبوبیت رو به خدمت سیاست و جناح های سیاسی گرفتند و در واقع به نظر من از اطمینان مردم به چهره غیر سیاسیشون سو استفاده کردن.شاید حتی به جای(( وارد میدان سیاست شدن))بهتره کلمه ((ابزاری برای سیاستمداران شدن)) رو انتخاب کرد.ابزاری که بهترین راه برای جلب توجه و حمایت مردم از سیاستمدارا و جناحهای سیاسیه.
امیر رضا خادمی که سرمایه ورزش کشوره به خاطر نمایندگی مجلس از پوشیدن دوبنده کشتی و رفتن جلوی دوربین امتناع میکنه؟این خیانت به مردم و ورزش کشور نیست؟
.حتی اگر ساعی تخصص و تجربه لازم رو برای عضویت در شورای شهر تهران داشت و انتخابش به واسطه این تخصص و تجربه بود باز ماهها تمرین چند ساعته روزانه برای المپیک و کسب این مدال وقت کافی رو برای ساعی باقی میگذاشت تا از عهده مسئولیت سنگینش در شورای شهر تهران بر بیاد؟
پ ن:من ساعی رو واقعآ دوست دارم مخصوصآ بعد اینکه مدالش رو تقدیم مردم آذربایجان کرد.مطمئنم اگه کسی غیر ساعی بود واقعآ گزنده مینوشتم!ولی حرف من نه با ساعی و یکی دو ورزشکاره,بلکه من برنامه ها و مدیریتهای غلط رو منظورمه که این بحث روز بود و در موردش نوشتم.
د ارا تورس شناگر 41 ساله آمریکایی دوازدهمین مدال المپیک خود را به دست آورد.شناگری که بیست و هفت سال از کسب اولین مدال المپیکش میگذره.در مورد.بیست و هفت سال المپیکی بودن و بیست و هفت سال رقابت در سطح اول ورزش حرفه ای میشه فقط گفت اون یک استثنای واقعیه.
دارا علاوه بر شنا گزارشگر و گوینده و مفسر شبکه های NBC,ESPN,TNT,OLN,FOX NEWS وجزو خبرنگاران مطرح GOOD MORNING AMERICA ودر عیتن حال یک مدل موفقه
دارا تورس دو بار ازدواج کرده و جدا شده و رسمآ دینش رو به یهودیت تغییر داده.الان با همخونه ایش دیوید هافمن زندگی میکنه و یک دختر دو ساله به اسم تسا دارن.
با این همه دارا یک مادر واقعیه.مادری که میگه این همه رو انجام داده تا به دخترش نشون بده که اگه خودت رو باور داشته باشی و بخوای به رویاهات برسی زندگی هیچ حدی برای رویاهای تو تعیین نکرده!مادریه که بعد کسب سومین مدال در المپیک پکن گفت:دخترای دیگه در مورد سفر و گردش حرف میزدند اما من سه شنبه عصر برمیگردم چون باید چهارشنبه صبح دخترم رو به مدرسه ببرم.و من خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم از این همه پایبندی به خانواده و احساس مسئولیت.
بدون شک دارا تورس از موفقترین ورزشکاران دنیاست با زندگی در خانواده ای به سبک آمریکایی و بچه ای دو ساله. با این همه پایبندی و احساسات پاک مادری! و ما در مورد فروپاشی خانواده در آمریکا و آثار سوء اون تو روزنامه هامون این همه با آمار و ارقام کلنجار میریم و از پایان دوران مادری در آمریکا یاوه سرایی میکنیم؟
1-ویکیپدیا
3-گاردین
تا حالا خیلی کم تونستم با یه بچه کوچیک ارتباط برقرار کنم.درست بر عکس برادر کوچیکتر از خودم که ارتباط برقرار کردنش با بچه ها فوقالعادس!اما امروز یک بچه 6 ساله رو فهمیدم.وقتی اومد پیشم و گفت دلم برای مامان جونم(که مادر بزرگشه و بیرون رفته بود)تنگ شده.
زنگ زدم باهاش حرف بزنه که مامان بزرگش 2 3 کلمه حرف زد و بعد قطع شد.و بچه بلافاصله گفت:خودش قطع کرد!ومن هرچی گفتم قطع شد اصلآ قبول نکرد.نه گریه کرد و نه یک کلمه دیگه حرف زد!
راستش من زیر سوال بردن مقدسات و اسطوره های یک ملت رو با آوردن دلایل مثلآ منطقی اسسآ قبول ندارم.یعنی قضاوت تاریخی در مورد مقدسات رو. ولی این دلیل میشه که اون بابا آزادی خودش رو برای گفتن نظرش نداشته باشه؟گفتم مقدسات و اسطوره و نگفتم تاریخ و فرهنگ چون واقعآ موضوع کورش برای ایرانیا و مخصوصآ اولترا ایرانیا! دیگه یک شخصیت تاریخی نیست یک داستان شیرین یا یک مسکن خوبه که قشنگ خواب آوره و وقتی بهش فکر میکنی درداتو و عقب موندگیاتو پاک فراکوش میکنی!یعنی درد عقب موندگی و بیچیزی رو به جای مداوای سازنده از راه افتخار به گذشته خیالی تسکین میدی...
این مقاله نشریه اشپیگل رو که خوندم یاد یورو 2008افتادم. اون موقع که ما داشتیم این مسابقه هارو با هیجان دنبال میکردیم این دوستان اولترا ایرانیمون ازمون ایراد میگرفتن و القاب وطن فروش و خائن و... به خاطر طرفداری ما ترکا از ترکیه نسارمون میکردن تا جایی که تو بازیای ترکیه میومدند و تیم حریف رو(هر تیمی که بود)به شدت تشویق میکردن تااا... رسیدیم به بازی آلمان و ترکیه! بعده برد آلمان این رفقامون با شعار آریا آریا و دست گرفتن پرچم ایران (آریا+آلمان+پرچم ایران+یورو 2008) ابراز خوشحالی میکردن.واقعآ دور از انصافه که این آلمانیای نمک نشناس میان جواب این همه احساسات رو اینجوری میدن!انصافه؟